عاشقانه مامان و باباعاشقانه مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره
بابای دوقلوهابابای دوقلوها، تا این لحظه: 38 سال و 1 روز سن داره
مامان دوقلوهامامان دوقلوها، تا این لحظه: 33 سال و 2 روز سن داره

مامان و بابای دوقلوها

بهار داره میاد هورااااااااااااااا

 سلام بهارم   سلام بارونکم  حالی از مامان کم پیدا نمیگیری چرا ؟؟؟؟  عزیزکم دیگه داره بهار می رسه  صدای قدم هاشو می شنوم کارهای خونه کم و بیش انجام شده و در فکر یه سفره هفت سین خوشگلم خیلی وقته منتظر سال 93 هستم انشاالله خدا ما رو لایق بدونه و ما رو به بهترین و قشنگترین آرزومون برسونه سالی که بیاد می خوام پر باشه از شادی و عشق خیلی خوشحالم عزیزکم  امیدوارم سال نو هر چی زودتر برسه و این سال تموم بشه و منم بیام و بگم :    عزیزکم باغچه های خونه پر مهر نوید بهاری زیبا رو بهمون میده نیستی ببینی بین گل های رز ِ خونه چه رقابتی هست برای دیدن بهار به ام...
23 اسفند 1392

دعامون کن...

سلام عســـــــــــلم این روزها حسابی سر مامان و بابا شلوغه خیلی از کارهامون بهم گره خورده چند روز دیگه می خوایم اولین سالگرد بهشتی شدن بابایی عباس رو بگیریم و بابا مصطفی جون هم دلش پر از غصه اس و یاد اون روزهای سخت دلش رو آزرده می کنه و کلی کارای خودش و کارای مراسم فکرش رو مشغول کرده منم که خیـــــــــلی غصه ی بابایی رو می خورم و کاری نمی تونم براش بکنم جز همراهی و این وروجک کوچولو هم که این سه روز ما رو بدجور گرفتار خودش و نگاهش کرده انشاالله این هفته هم به حق الله به خوبی طی بشه و مراسم بابایی عباس به بهترین نحو که شایسته ی بابایی باشه برگزار بشه بابابزرگ که مکانش خوبه ، بهشت بهترین منزله برای انسان، انشاالله ما شرمنده اش ...
28 بهمن 1392

پسرعموجون به دنیا اومد...

سلام کوچولوی من یه خبر خیـــــــــــــلی خوش پســـــــــــرعموت به دنیا اومد ... هوراااااااااااااااااااااااااااااا با 10 روز عجله دوید اومد به دنیا... مامان جونم رفته دیدسش ، عین فرشته ها می مونه مامانی ایشالا این بار دیگه نوبته شماستا اینم دوتا عکس از پنجمین ساعت زندگی فرشته کوچولومون   انشاالله به سلامتی زیر سایه ی مامان و باباش زندگی خوبی داشته باشه محمدپارسا هم فعلا واکنشی نسبت به دنیا اومدن داداشی نداره و کاملا بهش حق می دهیم روزی رو می بینم که بهترین همبازی و شریک خوشی و غم هم باشند عاشق هردوتونممممممممممممممممم عاشق خوشگل خودمم هستم فدااااااااااااا   انشاالله همه ی نی نی ها از چشم ب...
25 بهمن 1392

تقدیم به بابا مصطفی

سلام به همسر مهربان و دلسوزم از روز آشنایی تا به امروز غرق در مهربانی و محبت تو شده ام و از این که زندگیمان طراوت و تازگی دارد خشنودم زیباترین احساس ها را کنارت تجربه کردم و شاکر خداوند هستم که ما را با هم آشنا کرد زندگی ما بر پایه توکل بر خداوند بود همان طور که در حین جواب بله دادن توکل کردم به او تا راه و مسیر زندگی برایمان هموار شود     درست است که در این مسیر 3 و نیمه تجربه هایی کردیم که شاید خیلی هاش برامون زود بود و اتفاق های ناخواسته ای بود اما با ایمان به خداوند و ایمان به حکیم بودنش، پذیرفتیم و باز دستانمان را بر زمین گذاشتیم و با یک یا علی دوباره بلند شدیم گاهی شیرین شدن زندگیمون در سخت ترین وقت ز...
24 بهمن 1392

آخر هفته ای خوب ...

سلام به تمام احساس مامان سلام  به تمام وجود بابا گلم یادته بهت گفتم زودی بیا که کلی مهمونی رو از دست می دهی؟ 4شنبه جلسه دوستای بابایی بود و مردونه و  5شنبه همه دوستای متاهلمون رو دعوت کرده بودیم که خیلی خیــــــــــــــــلی خوش گذشت و تا ساعت 3 مهمون هامون بودن و دوستامون بهمون لطف کردن و همه اشون اومدن که تشکر می کنم ازشون و مهم تر مهمون کوچولوی ما بود امیرعلی جوووووووووووووووووون الهی الهی ...دلم براش می دوید تا ببیندش و آخر با دستای مهربون خاله فاطمه و عموحمید اومد خونه امون تا ندیده بودمش اینقدر دلم براش تنگ نشده بود که حالا دلم یه عالمـــــــــــه تنگشو گرفته اینم عکسی از امیر علـــــــــــــــی جون &...
19 بهمن 1392

یه روز برفی دیگه :)

سلام فینگیل مامان بازم امروز چشم هامونو باز کردیم و حیاط پر از برف رو دیدیم که دلمونو پر از خوشی کرد البته دیشب هم که خونه مامان زهره بودم با کلی لیز بازی تونستیم با بابایی بیایم خونه آخه ماشینمون لیز لیز میشد که از فناوری های نهفته ی پراید هستش خب از صبح که مشغول شستن بودمو و باباجونم به خاطر وضعیت هوا نتونست بره بیرون 4 و 5شنبه کلی مهمون داریم و کم کم داریم کارهای خونه رو می کنیم البته خوشگلم می دونم یکم از دست مامان و بابا ناراحتی ولی بدان کمی بحث کردن بین مامان و باباها عادیه من و بابایی عاشق هم هستیم و گاهی برای شیرینی زندگیمون بداخلاقی می کنیم و بعدش با هم آشتی می کنیم نگران نباش گلکم حالا هم بابایی رفته بیر...
15 بهمن 1392

آدم برفی خونه ی ما

سلام عشق مامان عسل مامان  جیگر بابا خوشگل بابا امروز برف حسابی خونه پرمهرمون رو سفید کرده صبحیه من(مامی جون) به همراه زهرا خانم(خانم مستاجرمون) رفتیم توی حیاط و دلی از عزا درآوردیم یه آدم برفی بانمک هم درست کردیم خیـــــــــــــــــــــــــــــــلی جات خالی بود گل مامان   اینم از عکس آدم برفی   عزیزدلم هویج نداشتیم به جاش خیار گذاشتیم :) راستی کلاه سرش رو برای شما بافتم برای شش ماه تا یک سالگیت خوبه شالش هم برای باباجون هستش که برای 41 امین ماهگردمون بهش کادو دادم گل روی سینه اش هم تقدیم تو و باباجون مهربونت که تا عمر دارم سایه اش بالا سرم باشه   ...
13 بهمن 1392

احساس مامان و بابا شدن

گاهی با خودم فکر می کنم که پدر و مادر شدن چقدر می تونه زیبا باشه!! وقتی عکس نی نی ها رو می بینم و احساس من و مصطفی رو در مقابل بچه ها می بینم یقین پیدا می کنم زیباترین احساس ، احساس پدر و مادر بودنه     عزیزکم از خداوند می خواهیم بابامصطفی و مامان مریم بتونن بهترین پدر و مادر برای شما باشند و شما را اول از همه به بهترین نحو به دنیا دعوت کنیم و بعد از آمدن در وجود مامان مامان مریم بتونه بهترین پذیرایی مادی و معنوی رو برات بکنه و به بهترین شکل به دنیا بیای و به خوبی بزرگت کنیم من و بابایی از عمق وجودمان عاشقانه دوستت داریم و قلبمان به عشق آمدنت خواهد تپید   ...
8 بهمن 1392

خوشگلکم زمینی شدن دوست هات مبارک

سلام مامانم خوشگلکم وای الهی قربونت بشم  فکر نمی کردم این قدر دل تنگت بشم و نوشتن برای تو این قدر لذت بخش بابایی هم یواش یواش برای اومدنت نرم شده و شاید یه چند ماهی دیگه باید منتظر باشی تا ما رو منتظر خودت بکنی توی این ماه دو تا از بهترین دوستامون نی نی هاشون به دنیا اومده یکی زن عمو فاطمه( خانم عمو حمید) که امیرعلی کوچولوش به دنیا اومده و مامان هنوز ندیدسش و یکی هم عمو جواد( دوست و هم دانشگاهی بابامصطفی) که امیرمحمدش اول بهمن به دنیا اومد این امیرمحمد کوچولو هستش(کمی زیاد شباهت به باباجوادش داره ) خدا بهشون ببخشه امیرعلی هم این طوری که با مامانش صحبت کردم او هم شباهت به باباجونش داره خدا شانس بده به همه ی ب...
8 بهمن 1392