حرف دل مامان جون
سلام عسلم
الان خونه تنهام و بی خودی تلویزیون روشنه
تابلو فرشی هم که برات دارم می بافم یواش یواش پیش میره
مامانم
شیرینم
دلم یه عالمه تو رو می خواد...برای اولین بار واقعی واقعی به بابا گفتم
با بغض گفتم
وقتایی که بابا نیست ، خونه برای من سوت و کوره
هر چی هم خودمو مشغول درس و تابلو فرش و اینترنت می کنم بازم دلم یه جوریه
ولی دوست دارم تو رو به موقع خودش داشته باشم
وقتی که دلمون خیلی شاده
آخه تو همه شادی زندگیمون خواهی بود
عزیزم
حالا که پیش خدایی ، برامون خیلی دعا کن
محتاج نگاه خدایم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی