عاشقانه مامان و باباعاشقانه مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
بابای دوقلوهابابای دوقلوها، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
مامان دوقلوهامامان دوقلوها، تا این لحظه: 32 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

مامان و بابای دوقلوها

به امید فرزند سالم و صالح

♥`*•.¸¸.•*´`*•.¸بــِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم¸.•*´`*•.¸¸.•*´♥ 


 نیایش حضرت زکریا (ع) برای درخواست فرزند صالح از خداوند" سوره آل عمران "  :

 

♥`*•.¸ رَبِّ هَب لِي مِن لَدُنکَ ذُریَّةً طَیِّبَةً اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ ¸.•*´♥

 

♥ بار پروردگارا از پیشگاهت ذریه ی پاک به من عطا فرما؛ همانا تو شنونده ی دعایی ♥

                                      


امام  باقر (ع) فرموده اند : هرگاه فرزند خواستی بگو :  

 

اَللّهُمَّ ارزُقنا وَ لَدا وَ اجعَلهُ تَقيّا زَكيّا لَيسَ فى خَلقِهِ زيادَةٌ وَ لا نُقصانٌ وَ اجعَل عاقِبَتَهُ إلى خَير 

 

♥ خـــداونــــدا..! به مــا فــــــرزندى عــطا كـــن و او را پـــــرهــــيـــــزگـــــار و پــاک قـــرار ده

 

كه در آفرينشـش كم و زيادى نباشد و ســرانجامـش را نــيكو گـردان♥

ما دو تا گل پسر داریم

سلام به فسقلی های خوشگلم 3 مهر که گذشت ، فهمیدیم مامان و بابای دو تا گل پسر خوشگل شدیم فداااااتون بشم امیدوارم جاتون خوب باشه و همیشه سلامت باشین   پ.ن: لحظه لحظه اشو برای همه ی مامان های اینده خواستارم و امیدوارم هر چه زودتر به مراد دلشون برسن   ...
10 مهر 1395

خواب تو...

خوابت را دیدم مثل قرص ماه بودی‌ ، دختر بودی مثل عروسک باهات حرف میزدم و نگاهم می کردی تا آن قدر یادم است که گفتم دوست داری اسمت را هستی بگذارم؟ بیدار شدم...   عزیزدلم خوابت هم برایم شیرین است چه رسد که به آغوشم آیی...
1 آذر 1394

کانال شعر و داستان کودکانه

کانال شعر و داستان کودکانه http://telegram.me/taranehdastan سلام  دوستای گلم من در تلگرام کانالی دارم به اسم شعر و داستان کودکانه که اگه تعریف نباشه سعی کردم کانال جامعی باشه کلیپ و آوا هم داره... اگر دوست داشتید افتخار همراهی بدهید فقط باید تلگرامتون آبدیت شده و انگلیسی باشه... اینم آدرس شعر و داستان کودکانه http://telegram.me/taranehdastan ...
15 مهر 1394

ناکام

سلام  این روزها حال خوبی ندارم... امروز هم به خاطر اومدن ..... کلی بهم ریختم ازت ناراحتم مامان خسته شدم از این ماه هایی که همه ی هدفم تویی و نمیایی خسته ام از اینکه به خاطر خیال تو هزارتا کار رو ول کردم و انجامشون نمیدم که نکنه شاید تو اومده باشی و فعالیت زیاد برام ضرر داشته باشه حوصله ام به هیچی نمیرسه... هوس کردم یه روز مثل روزایی زندگی کنم که هنوز به فکر اومدن تو نیافتاده بودیم نیاز‌به آرامش دارم... آخر ماه که میشه حس آدمایی رو دارم که یهو ناکام میشن ... خوشگلم تو رو به خدا ، از خدا بخواه که بیایی مامان دیگه طاقت دوریتو نداره...بابایی هم همین طور چقدر آخه لباس های بالای تختمون رو در بیارم و قربونشون برم...خود...
27 مرداد 1394

حرف دل

سلام عزیزکم چه روزها هم کند می گذرد و هم تند خرداد ماه هم از راه رسید... چی بگم از حرف دلم که خدای بالاسرم از همشون خبر داره و من از حکمتش بی اطلاع اگرهای بودنت زیاده نازنینم ... آخرینش...اگر همون ماه اول اومده بودی ، این ماه قشنگ ترین ماه زندگیم می شد و می تونستم تو رو بغل کنم خستگی هامون رو داریم توی یه کوله میزاریم و با بابایی میریم به سوی ضامن آهو اومدنت به خوبی و سلامتی و داشتنت نیاز به یه ضامن خیلی معتبر داره... خیلی التماسش کردیم تا آخر دعوتنامه امونو امضا کرد حالا نمی دونم دو تایی راهی این سفریم یا که تو اومدی ... ولی اگه باشی می خوام ببریمت بهترین جای عالم امروز تولد امام حسین (ع) هست و همش یاد خاطرات کربلا م...
1 خرداد 1394

روزت مبارک باباجونم

سلام بابای خوبم روزت مبارک بابای مهربونم ببخشید که این ماه دلتو شکستم و نتونستم یه عیدی و هدیه ی خوبی باشم برات توی این روز قشنگ قول می دهم سال دیگه با یه کادوی خوب تلافی کنم و شب با گریه هام نزارم بخوابی بابای خوب و قشنگم یه دنیا دوستت دارم و از اون بالا بالاها برات دعا می کنم که همیشه سلامت باشی و سعی می کنم زودتر اجازه امو از خدا بگیرم و بیام کنارتون  می دونم شما و مامان یکی از بهترین مامان و باباها برام می شید قربون چشم های قشنگت که داره نوشته هامو می خونه  عاااااااشقتم بابای گلم بوووووووووس ...
12 ارديبهشت 1394

شب آرزوها + شب تولد من

سلام عشقولک مامان و بابا خوبی نازنینم؟ نمی دونم هستی یا نه ، یه 6 روز دیگه باید صبر کنم ولی حس خاصی ندارم امشب یه شب خاصه گل مامان شب آرزوهاست + شب تولد مامان مریم قربوووونت بشم خودت که می دونی امسال جز وجود تو سالم و صالح توی وجودم هیچ آرزویی ندارم البته امسال می تونم دو تا آرزو بخوام ... آرزوی همیشگی و دومم سلامتی خانواده ام و بابا جونه غزل زیبای زندگی ببخش مامان رو که امروز یکم برات گریه کردم ... آخه فردا توی مهمونی تولد مامان و بابا نیستی ولی خب شایدم باشی و ما خبر نداریم که اگه این طور باشه عالیییییییییییییییییییییه فردا می خوام برای خودم و بابایی بادکنک باد کنم به یاد بچگی هامون و شاد بودن بیشترمون مامان م...
3 ارديبهشت 1394