الان که دارم می نویسم...
سلام عزیز دلم
الان که دارم برات می نویسم پر از دردم
معده ام به شدت درد میکنه و یکمم که عصبی میشه بدترم می کنه
بابایی هم سرکاره ... او هم احوال خوشی نداره
عزیزکم
هر وقت خواستی بیای خودتو برای یک دنیای پر از امتحان و آزمایش آماده کن
دنیای راحتی همان وقت بعد از قیامت است به شرطی که امتحانات دنیا رو پاس شده باشی
خوشگلم
به خدا بگو مامانم پای نیتش بود و هست هر چی خودت دوست داری براشون رقم بزن
به خدا آزمایش سختی داره ازمون میگیره و دستمون هم خالیــــــــــــــه
دوست داریم که آدمای خوبی باشیـــــــــم ولی انگــــــــــار بعضی وقت ها....
کوچولوی مامان
دل من و بابایی برات هزارتا تنگه
انشاالله به وقتش سالم بیای بغلمون و انتظاری نباشه انشاالله
امروز اول رجبه
روزه گرفتم اما خانم دکتر برام نسخه ای پیچید که نشد روزه امو نگه دارم
دلم خیلی شکست...یعنی آدم این قدر بی لیاقت؟!!!
امشب لیله الرغائبه و دلم میلیون ها آرزو داره و دلم میخواد امسال یه ستاره از آسمون بکنم تا خدا ستاره منو بهم بده بعد ستاره آسمون رو رها می کنم و اسمش رو می گذارم ستاره امید...
خوشگلم
برای مامان و بابا خیــــــــــلی دعـــــــا کن