قدم به سوی نجف و کربلا و کاظمین
دستم به نوشتن نمی رود
چه بنویسم از لطف و محبت بی کرانشان
سال ها لحظه شماری کردم و هر محرم نشستم به روضه خوانی با دل
و حالا که وقتش رسیده و دعوت نامه به دستمان رسید بــــاورش چه سخت است
احساس غریبی و اشک تمام دلم را پر کرده
آخر امسال ازشان خواستم... التماسشان کردم ... کاسه گدایی را به سمتشان گرفتم و به شش ماهه اش قسم دادم
دو حاجت ..... کربلا و فرزندی از اخلاق حسینی ...
حالا عازمم
آن هم چه وقت
روز میلاد آقا امیرالمومنین (ع)
گوشه ایوان طلایش
نمی دانم اشک مهلت شادباش می دهد به آقا نمی دانم...
خدایا
شکرت.... هزار بار شکر.... میلیون ها بار شکر ... اصلا نمی دانم به چه اندازه شاکرت باشم
آرزویی که تا یادم می آید همراهم بوده
خداااااااااااااااااااااااااااااااااا
هر کسی دلش می خواد ، دل گرفته اس خودت فقط می تونی راهیشان کنی به دیار عشق به بین الحرمین
خدا جونم
کمکم کن بتونم زائر خوبی باشم ، قدر تک تک لحظه هایی که به اندازه تموم عمرم می ارزن بدونم
کمکم کن در این سفر،دنیا و آخرتو برای آشنایان ، دوستان و خودمون بخرم و هر کسی التماس دعا بهم میگه حاجت روا شه...
دوستان خوبم
حلالم کنید و دعا کنید قدم هام برسن تا کربلا
دلم در تب و تابه
اگر لایق باشم به نیابت از همه ی دوستای نی نی وبلاگی یه دو رکعت نماز کنار شش گوشه آقا می خونم
انشاالله همه امون حاجت روا باشیم و مامان های منتظر یه فرزند سالم و صالح قسمتشون شه
اونایی که نی نیشون توی راهه به سلامت دنیا بیان و شادی بخش خونه اشون بشن
و مامان های گل همیشه سلامت باشن و بتونن در تربیت فرزنداشون کوشا باشن
در این ایام پر فضیلت التماس دعا دارم
یا علی