یه روز برفی دیگه :)
سلام فینگیل مامان
بازم امروز چشم هامونو باز کردیم و حیاط پر از برف رو دیدیم که دلمونو پر از خوشی کرد
البته دیشب هم که خونه مامان زهره بودم با کلی لیز بازی تونستیم با بابایی بیایم خونه
آخه ماشینمون لیز لیز میشد که از فناوری های نهفته ی پراید هستش
خب از صبح که مشغول شستن بودمو و باباجونم به خاطر وضعیت هوا نتونست بره بیرون
4 و 5شنبه کلی مهمون داریم و کم کم داریم کارهای خونه رو می کنیم
البته خوشگلم می دونم یکم از دست مامان و بابا ناراحتی ولی
بدان کمی بحث کردن بین مامان و باباها عادیه
من و بابایی عاشق هم هستیم و گاهی برای شیرینی زندگیمون بداخلاقی می کنیم
و بعدش با هم آشتی می کنیم نگران نباش گلکم
حالا هم بابایی رفته بیرون و من خونه ام با کلی حرف با تو خوشگلم
راستی عکس جدید آدم برفیتو برات می خوام بگذارم
کلاهشو برداشتم کچل شد :)
یه عکس هم از فضای حیاط برات میگذارم
فینگیل مامان و بابا
برای مامان و بابا کلی دعاهای قشنگ قشنگ کن
دوستت داریم و امیدواریم اونجا که هستی گرم گرم باشی