آخر هفته ای خوب ...
سلام به تمام احساس مامان
سلام به تمام وجود بابا
گلم یادته بهت گفتم زودی بیا که کلی مهمونی رو از دست می دهی؟
4شنبه جلسه دوستای بابایی بود و مردونه و
5شنبه همه دوستای متاهلمون رو دعوت کرده بودیم که خیلی خیــــــــــــــــلی خوش گذشت
و تا ساعت 3 مهمون هامون بودن و دوستامون بهمون لطف کردن و همه اشون اومدن که تشکر می کنم ازشون
و مهم تر مهمون کوچولوی ما بود امیرعلی جوووووووووووووووووون
الهی الهی ...دلم براش می دوید تا ببیندش و آخر با دستای مهربون خاله فاطمه و عموحمید اومد خونه امون
تا ندیده بودمش اینقدر دلم براش تنگ نشده بود که حالا دلم یه عالمـــــــــــه تنگشو گرفته
اینم عکسی از امیر علـــــــــــــــی جون
و البته یه مهمون کوچولوی دیگه هم داشتیم که کلی برامون شیرین زبونی کرد و جمعمون رو شاد نگه داشت
انشاالله با خاله زینب و عمو محمد همیشه شاد و خوش باشند
و اینم از نیــــــــــــــــما جون که مامان مریم دلش براش یه ذره شده
خدا رو شکر که مهمونیمون خوب برگزار شد و با دادن یه آش خوشمزه توی این سرما فضای خونه گرم تر شد
و بعد از یه عصر جمعه برات بگم که با مامان بزرگات و بابایی محمود و خاله الهام و خاله هدی و عمو مرتضی و زن عمو نسیبه و محمدپارسا و مامان بزرگ و بابابزرگ محمدپارسا + عمو حسینم و بچه هاش رفتیم پارک بزرگ شهر
آش دیشب یه خورده اش مونده بود و رفتیم اونجا توی سرما داغ کردیم و خوردیم
خیــــــــــــــــــــــلی چسبید کوچولوی مامان
و با خاله ها و پسرعموی طلا طلات و بچه های عمو برف بازی کردیم
حال داد بعد از دو روز مهمون داری :)
اینم از عکس برف بازی پسرعموی بلابلات محمدپارسا
سفید برفی من
جای تو همیشه توی قلب مامان و باباست
و انشاالله روزی که تو بیایی زیباترین روزهای ما خواهد بود و خوشی های عالم به ما تمام می شود
مامان و بابا منتظر در آغوش کشیدن تو هستند
و از خداند همیشه با بابا طلب فرزندی سالم و صالح میکنیم
مامانم
به خواست خدای مهربون
فقط میدونم چند ماه دیگر به پایان استراحت دو نفره من و بابایی مونده
پس حسابی خودتو آماده کن برای یه سفر خوب و طولانی