سلام فینگیل مامان بازم امروز چشم هامونو باز کردیم و حیاط پر از برف رو دیدیم که دلمونو پر از خوشی کرد البته دیشب هم که خونه مامان زهره بودم با کلی لیز بازی تونستیم با بابایی بیایم خونه آخه ماشینمون لیز لیز میشد که از فناوری های نهفته ی پراید هستش خب از صبح که مشغول شستن بودمو و باباجونم به خاطر وضعیت هوا نتونست بره بیرون 4 و 5شنبه کلی مهمون داریم و کم کم داریم کارهای خونه رو می کنیم البته خوشگلم می دونم یکم از دست مامان و بابا ناراحتی ولی بدان کمی بحث کردن بین مامان و باباها عادیه من و بابایی عاشق هم هستیم و گاهی برای شیرینی زندگیمون بداخلاقی می کنیم و بعدش با هم آشتی می کنیم نگران نباش گلکم حالا هم بابایی رفته بیر...